نوشته شده در تاريخ جمعه 26 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
همه هستی من آیه تاریکیست
که تو را در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه
تو را آه کشیدم.
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

 

واحد اندازه گیریِ فاصله " مــتــر " نیست ؛
" اشتیاق" است ..
مشتاقش که باشی ،
حتی یک قـدم هم فاصله ای دور است ...!

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

آهای کافه چی
از ما که گذشت

اما هر که تنها آمد اینجا
ازش نپرس چه میل داری

تلخ ترین قهوهء دنیا را برایش بریز .
آدمهای تنها ؛

مِزاج شان به تلخی ها عادت دارد ... !

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

تا میخواهم دستم را از دستت جدا کنم ؛

صبر می آید .



... چقدر این عطسه های پاییزی را

دوست دارم !


"مخاطب خاص"

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

 

یادت هست ؟
جــناق می شکستیم می گفتیم :
" یادم تــــو را فرامــــوش "

ولی امـــــــروز ،

تمام استخوانهـــــایم شکــــــــسته ,
باز هم تو را فراموش نکردم !

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

روزی دختری به کوروش کبیر گفت من عاشقتم.. کوروش گفت لیاقت شما برادر من است که از من زیباتره و اکنون پشت سر شماست: دختر برگشت و دید کسی نیست، کوروش گفت اگر عاشق بودی پشت سرتو نگاه نمیکردی

 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
من نشانی از تو ندارم اما نشانی ام رابرای تو می نویسم:
درعصرهای انتظار،به حوالی بی کسی قدم بگذار!
خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو!
کلبه ی غریبی ام را پیدا کن،
کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب آرزوهای رنگی ام!
درکلبه را باز کن وبه سراغ بغض خیس پنجره برو!
حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی ...
"مخاطب خاص


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 19 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

چه خوب است آدمها یك نفر رو هر روز دوست داشته باشند
نه.....
هر روز یك نفر را...!

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 10 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
زیادے" دوستـــت داشتم!!!!
میدانـــے اشتباه از کجاست؟؟؟؟
از تو نیــست!!!!
اشتباه از "مــن" است...
هر جا رنجیـــدم به رویت نیاوردم
"لبخنـــد" زدم
فکر کردے درد ندارد
"محکــــم تر" زدے..
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

مهربان من ،





آهنگ حضورت در کنارم آنقدر لطیف و شاعرانه است که من





را مدهوش میکند…





“”تو تنها کسی هستی”" که برای من ارزش





فکر کردن را داری!!!

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

 

اسیر فصل خزان گردد ان کسی، که دمی اسیر اشک کند چشمان مهربان تو را.

نوشته شده در تاريخ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

حالا که رفته ای

پرنده ای آمده است

همین باغ رو به رو

هیچ نمی خواهد

فقط می گوید : کو کو ؟...

حالا که رفته ای بهانه خوبی است

شب

کویر

سکوت

فقط این صدای هق هق را کم کنید.....


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
دیگر از این همه باران آشنا که از پیاله ی دست های آسمان سر می رود حیرت نکن.

از روزی که که تو دیگر کنارم نیستی من این بالا هر شب اشک هایم را با ابر ها پاک می کنم...

حیف که دیگر ابری هم نیست....


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

 

نگاهت را بگیر و ناز کن با من
نیا روی زمین
رویا بمان
پرواز کن بامن
زمین آلوده گردان نگاه ماست
زیبایی در آن بسیار نا زیباست
میا منشین کنار من
نمی خواهم بگیرم دست نازت را
بدانم رمز و رازت را
همان قدیس باقی باش در قلبم
مکن ویرانه این قصر خیالم را
برای زندگی کردن همین غربت
همین حسرت مرا کافیست
دنیا سهم موجودات سود اندیش
مبادا دل بسوزانی برای من
نگاهت را بگردانی به روی من
همان یک لحظه دیدن عشق را در سینه سردم نشاند
عاشق شدم ، آواره ، می فهمی
نیا ، نگذار عشقم مبتذل گردد...!

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
حق به شب بو بدهیم...
و نخندیم دیگر، به ترکهای دل هر گلدان...!!
و به انگشت، نخی خواهیم بست تا فراموش نگردد فردا...! زندگی شیرین است!
زندگی باید کرد... ولی نه به هر قیمت
و بدانم که شبی خواهم رفت .... !!!
و شبی هست که نباشد، پس از آن فردایی ..


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

آن روزها گنجشک را رنگ میکردند و جای ِ قناری میفروختند… این روزها هوس را رنگ میکنند و جای ِ عشق میفروشند…. آن روزها مالباخته میشدی و این روزها ،دلبــــاخــــته… !
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد
مثلن این که:
تو با شاخه ای گل سرخ در دست هات
از راه برسی و ...!
نه،
عین روز روشن است،
تو رفته ای بازنگردی
و من
مانده ام پشت این همه کاغذسیاه
تا هر لحظه
به اتفاق خاصی که قرار نیست بیفتد
فکر کنم!
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |

مخاطب خاص

کنار آشیانه ات من آشیانه مى کنم
فضاى آشیانه را پر از ترانه مى کنم ،
کسى سوال مى کند به خاطر چه زنده اى ،
و من براى زندگى تو را بهانه مى کنم

 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |
بعضـــی از آدم‌هـــا مــــال تـــوأنـــد، حتـی اگــر بگــذارند بـــروند، آخـــرش بـــرمـی‌گردنـــد ... بعضــــی از آدم‌هـــا مــال تــــو نیستنـــد، حتـــی اگر هـــر روز و هـــر لحظــه کنـارتـــــ بـاشنــــد، آخــــرش مـــی‌گـذارنـــد مـی‌رونـــد ... یا صبور باش یا پا فشاری نکن ........................


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |
 
آدم ها هـرگـز کسانی را کــــه دوسـت دارنــدفـرامــــــوش نمی کُنـــــــندفقـــط عـــادت می کُـــــنــند کــــه دیـگـــــــر کِــــــنارشــان نــــباشـــند ! ...


ادامه مطلب...

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 12 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.