روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پـــــــری می پوشنــــد
گرگ هایی که لباس پـــــری می پوشنـــد
هرچه دیدند به مقــیاس نظر می سنجنـــــد
عشق ها را همه با دور کمــر می سنجنـــــد
خوب طبیعیست که یک روزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پــیچ خــیابـــــان برســـــد
زمستانی سرد کلاغ غذا نداشت تا جوجه هاشو سیر کنه
گوشت بدن خودشو میکند و میداد به جوجه هاش میخوردند
زمستان تمام شد و کلاغ مرد!
اما بچه هاش نجات پیدا کردند و گفتند:
آخی خوب شد مرد, راحت شدیم از این غذای تکراری!
این است واقعیت تلخ روزگار ما..!
بَعــد از رَفتنــت جــای خـــالیتـــ در دِلـــم
مِثـــل کفشهــــای سیـندرلا انـدازه هیــچ یکــ از مَـــردم شَهـــر نشُـد
حتــــی بــِـه زور...
خوبیهاستــ كه باعث میشهــ
آدما واسه هم دلتنگــ بشند ....
بـه خاطر همـهــ خوبیهاتــ واستــ دلتنگمـــ ....
توىِ “زندگــ ــ ــ ــیت” جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باش که :
اگه یکی از پُشت چشماتو گرفت ، فقط یه نفر تو ذهـــنت بیاد ، نه چند نفر !