هر شب در رؤیای من
قدم می نهی !
بیدار که می شوم ...
چشم من از تو خالیست !
و نگاهم ... درد می گیرد ازین بیداری
تنها ... اگر در رؤیای من می آیی
بگذار تا ابد بخوابم !
اگر دیوانگی نیست پس چیست؟
وقتی در این دنیایِ به این بزرگی
دلت فقط هوای یک نفر را میکند !
عادت دارم
هَـــر روز
جـــــایِ انگشــــــتانم را از روی شیشــــه یِ مانیتور پاک کنم
آخــــر
نوازش کردن عکـــــس هایَت
عادَت مَن است…