نگاهت را بگیر و ناز کن با من
نیا روی زمین
رویا بمان
پرواز کن بامن
زمین آلوده گردان نگاه ماست
زیبایی در آن بسیار نا زیباست
میا منشین کنار من
نمی خواهم بگیرم دست نازت را
بدانم رمز و رازت را
همان قدیس باقی باش در قلبم
مکن ویرانه این قصر خیالم را
برای زندگی کردن همین غربت
همین حسرت مرا کافیست
دنیا سهم موجودات سود اندیش
مبادا دل بسوزانی برای من
نگاهت را بگردانی به روی من
همان یک لحظه دیدن عشق را در سینه سردم نشاند
عاشق شدم ، آواره ، می فهمی
نیا ، نگذار عشقم مبتذل گردد...!
نظرات شما عزیزان:
مریم
ساعت19:59---5 آبان 1391
سلام
ببخشید که دیر به دیر میام
اما همه آپای جدید رو خوندم
چی بگم وقتی مثله همیشه عالیهپاسخ: ممنونتم
ببخشید که دیر به دیر میام
اما همه آپای جدید رو خوندم
چی بگم وقتی مثله همیشه عالیهپاسخ: ممنونتم