نوشته شده در تاريخ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

آسمـان هـم کـه بـاشی

بـغلت خـواهــم کـرد …

فـکر گـستـردگـی واژه نبـاش

هـمه در گـوشه ی تـنـهایـی مـن جـا دارنـد …

پـُر از عـاشـقـانـه ای تـو

دیـگر از خـدا چـه بـخواهــم ؟؟؟…

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:, توسط رضا |

بعضی وقتا آدما
الماسی تو دست دارن…
بعد چشمشون به یه گردو میفته
دولا میشن تا گردو رو بردارن
الماس میفته تو شیب زمین
قل میخوره و تو عمق چاهی فرو میره…
میدونی چی میمونه؟
یه آدم…
یه دهن باز…
یه گردوی پوک…
یه دنیا حسرت…

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |
از این دوری طولانی

منو ببر به دورانی

که هر لحظه تو اونجایی

زیر بارون تنهاییییییی

منو ببر به اون حالت.....همون حرفا ..

همون ساعت

به اندوه غروبی که

به دل شوره ی خوبی که

تو چشمام خیره میمونی

به من چیزی بفهمونی ...

منو ببر به اون حالت.....همون حرفا ...

همون ساعت...
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد !
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد !


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ جمعه 3 آذر 1391برچسب:, توسط رضا |

 

 
زمــانــه غــریـبـی ستــــ


دیگـَـــر دلتــنـگـی هـــایَـــم را


بیــصــدا در پــرانتــزهــا حبـس مـی کنَـــم


کــه اگَـــر وقتـــ نـــداشتــی نخـــوانـــی . . .
نوشته شده در تاريخ جمعه 26 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
همه هستی من آیه تاریکیست
که تو را در خود تکرار کنان
به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد
من در این آیه
تو را آه کشیدم.
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 22 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

روزی دختری به کوروش کبیر گفت من عاشقتم.. کوروش گفت لیاقت شما برادر من است که از من زیباتره و اکنون پشت سر شماست: دختر برگشت و دید کسی نیست، کوروش گفت اگر عاشق بودی پشت سرتو نگاه نمیکردی

 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

مهربان من ،





آهنگ حضورت در کنارم آنقدر لطیف و شاعرانه است که من





را مدهوش میکند…





“”تو تنها کسی هستی”" که برای من ارزش





فکر کردن را داری!!!

 


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

 

اسیر فصل خزان گردد ان کسی، که دمی اسیر اشک کند چشمان مهربان تو را.

نوشته شده در تاريخ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

حالا که رفته ای

پرنده ای آمده است

همین باغ رو به رو

هیچ نمی خواهد

فقط می گوید : کو کو ؟...

حالا که رفته ای بهانه خوبی است

شب

کویر

سکوت

فقط این صدای هق هق را کم کنید.....


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 6 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |
دیگر از این همه باران آشنا که از پیاله ی دست های آسمان سر می رود حیرت نکن.

از روزی که که تو دیگر کنارم نیستی من این بالا هر شب اشک هایم را با ابر ها پاک می کنم...

حیف که دیگر ابری هم نیست....


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 3 آبان 1391برچسب:, توسط رضا |

 

آن روزها گنجشک را رنگ میکردند و جای ِ قناری میفروختند… این روزها هوس را رنگ میکنند و جای ِ عشق میفروشند…. آن روزها مالباخته میشدی و این روزها ،دلبــــاخــــته… !
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 30 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |
 
آدم ها هـرگـز کسانی را کــــه دوسـت دارنــدفـرامــــــوش نمی کُنـــــــندفقـــط عـــادت می کُـــــنــند کــــه دیـگـــــــر کِــــــنارشــان نــــباشـــند ! ...


ادامه مطلب...
نوشته شده در تاريخ شنبه 1 مهر 1391برچسب:, توسط رضا |

برگ ریزان که راه انداختی
واژه هایمان جان گرفت
ما از تو شعر گفتیم
دل انارها خون شد
حالا
رگبارهایت را تند تر کرده ای
می خواهی به زمستان برسی
لطفا
تا شعرهایمان دم بکشد
کمی دیگر پاییز باش

نوشته شده در تاريخ شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

دلَـم کـه مـ ـے گـیرَد...
آرام خـودَم را دَر آغـوشْــ مـ ـے گـیرَم ..
خـودَم بـه تنـهـآیـ ـے..
دَسـت نَـوازش بـَر سَـرَم مـ ـے کـشَم ..
لبـخَنـد مـ ـےزَنَم وَ آهـسـته مـے گـویـَم:
گـِریـه نَکـُن عـَزیـز . مَـن هَستَـم ..
خودَم بـه تنـهـایـ ـے..
هـَواے نَداشتـه اَت را دارَم ....

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

مهربانم!
شعر هایم...نوشته هایم و عاشقانه هایم
...به تمنای چشم های توست
...چشم هایت را نبند
هستی ام به باد می رود...

عشق بی همتای من!
به حرمت نفس هایت و
به حقیقت دقایق پریشان عاشقی سوگند
که پاکی چشمانت
زیباترین تصویریست که در
ذهن سیالم حک شده است...

نوشته شده در تاريخ جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, توسط رضا |

فال حافظ زدنت از پی دلتنگی کیست ؟



من که هر لحظه به یاد تو و دلتنگ تو ام



هر ستاره یه نشان از غم و دلتنگی من



آسمان را بفرستم که بدانی همه جا یاد تو ام ؟

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

""مــُ פֿـآطــَبــِ פֿــآص ═☜""

مَن בوسِـتـــ בارَم هـــایِ ایــن آבمـها رانِمـــــیخواهـَـم

بوسـ ــ ـه هایِشــــ ـآن بِــه בردم نِـــمـــــیخـورَב

قـــ ــول هــ ـایِشـــ ــان قـانِعَـــمـ نِمیکنَــב

مَــن تِشــ ــنه ی بـی تَفـاوتـ ـــ ـیـــ هــایِ تـــوام .
 

نوشته شده در تاريخ شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |
می خواستم تا برایت با اشكهاییم

دوست داشتن را به قلب سنگی تو فرو كنم.........

اما نبودی تا قطره قطره اشكهای كوچكم را

به روی گلبرگهای قلبت بریزم.........

نامه های مرا سوزاندی

و تكه تكه كردن عشق مرا

با نگاهت خواستار شدی...!
نوشته شده در تاريخ شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

تویی تنها دلیل بودن من به یاد من باش, فراموشم نکن من تشنه محبت, درد آشنای هجرت دلم به این جدایی, هرگز نکرده عادت ناکامی از تولد, همزاد بخت من بود ندارم از تو شکوه, این سرنوشت من بود بی تو حدیث عشقو دیگر باور ندارم,جز با تو بودن آرزویی در سر ندارم میپیچه عطر خاطره در خلوت شبهای من,تکرار اسمه قشنگت شده عادت لبهای من ......
تقدیم به عزیزی
که تنهام گذاشت ولی من تا روز مرگ فراموشش نمیکنم

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

می مانم تا برگردی
دنیا برای هر دوی ما جا دارد
اما دنیای ما زمانی رنگی ست که با هم باشیم
خسته نمی شوم
زیبای من
می مانم تا برگردی

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

بَعــد از رَفتنــت جــای خـــالیتـــ در دِلـــم

مِثـــل کفشهــــای سیـندرلا انـدازه هیــچ یکــ از مَـــردم شَهـــر نشُـد

حتــــی بــِـه زور...

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

خوبیهاستــ كه باعث میشهــ
آدما واسه هم دلتنگــ بشند ....
بـه خاطر همـهــ خوبیهاتــ واستــ دلتنگمـــ ....

نوشته شده در تاريخ جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

توىِ “زندگــ ــ ــ ــیت” جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باش که :
اگه یکی از پُشت چشماتو گرفت ، فقط یه نفر تو ذهـــنت بیاد ، نه چند نفر !

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 خرداد 1391برچسب:, توسط رضا |

من خدا را دارم ......

کوله بارم بر دوش

سفری باید رفت

سفری بی همراه

گم شدن تا ته تنهایی محض

یار تنهایی من با من گفت:

هرکجا لرزیدی

از سفر ترسیدی

تو بگو از ته دل

"من خدا را دارم ...."

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.